کد مطلب:30713 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

مبانی فلسفی ارتباطات از دیدگاه نهج البلاغه











نهج البلاغه به معنای راه و روش بلاغت است یعنی این كتاب راه بلاغت را می آموزد یعنی راهی كه پیام خود را بهتر به مقصد برسانیم.

از طرف دیگر رابطه معنا و لفظ است معنا و لفظ با هم ارتباط دارند یعنی اینكه معنای خاص لفظ را می طلبد و معنای زیبا لفظ زیبایی نیز می طلبد.


پس اگر كسی توانست معنا زیبایی به وجود آورد و خلق كند می تواند لفظ زیبایی را نیز خلق كند پس پیام و وسیله پیام و معنا و لفظ با هم ارتباط تنگاتنگ و وجودی و ماهیتی دارند پس بلاغت و یا رساندن پیام و یا علمی كه پیام را درست به مقصد می رساند یك مسئله ارتباطی و یك خالق معنا است كه ما بایستی اینها را بدست آوریم.

سخنی در خطبه اول نهج البلاغه ذكر شده است كه می تواند مبنای علوم اجتماعی و ارتباطات اسلامی واقع شود:

«... اول الدین معرفته و كمال معرفته التصدیق به و كمال التصدیق به توحیده و كمال توحیده الاخلاص له و كمال الاخلاص له نفی الصفات عنه لشهاده كل صفة انها غیر الموصوف...»

پس از اولین چیز در دین معرفت و شناخت است و اوج معرفت نیز رسیدن به تصدیق و یقین است و سپس اوج یقین توحید است و اوج توحید اخلاص نسبت به خداوند است و كمال و اوج اخلاص نفس صفات از خداوند است.

پس روشن می شود كه اولین چیزی كه در دین مطرح می باشد معرفت است یعنی اینكه دین بر اساس معرفت بنا شده است یعنی اینكه ذهنیت و قصد و نیت در دین بنای اصل دارند پس در اسلام اساس اعمال بر ذهنیت شخص از آن عمل بنا می شود پس عمل كامل از دیدگاه اسلام نیت به اضافه عمل است و در كنش ارتباطی اسلامی نیز همین اساس مطرح می شود یعنی اینكه بایستی روی نیت های افراد و كنشهای افراد كه مسبوق به قصد اشخاص می باشد تكیه كرد.

و معرفت در دین جهت دار است یعنی اینكه جهت او به سوی خداست و در پناه او كلیه معرفت ما جهت دار می شوند.

و از همین جاست كه جامعه دینی و ساختار دینی معنادار می شود پس ساختارها از كنش ها به وجود می آیند و چون كنش ها مهنادار و دینی می شود پس خود به خود از همین مطالب نظریه اجتماعی امیرالمؤمنین (ع) روشن می شود.

یعنی اینكه از نظر امیرالمؤمنین (ع) با توجه به مسائل و نظریه جامعه شناسی جامعه دینی بر اساس معرفت دینی و توحید بنا می شود پس چرا جامعه های دینی اینقدر مشرك بوده اند.

«واصطفی سبحانة من ولده انبیاء اخذ علی الوحی میثاقهم و علی تبلیغ الرساله امانتهم لما بدل اكثر خلقه عهد الله الیهم فجهلوا حقه و اتخذوا الانداد معه و اجتالتهم الشیاطین عن معرفته و اقتطعتهم عن عبادته فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاؤه لیستادوههم میثاق فطرته و یذكروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول و یروهم الایات المقدره من سقف فوقهم مرفوع و مهاد تحتهم موضوع و معایش تحییهم و اجال تفنیهم و اوصاب تهرمهم و احداث تتابع علیهم. و لم یخل سبحانه خلقه من نبی مرسل او كتاب منزل، أو حجة لازمه او محجة قائمة رسل لا تقصربهم قلة عددهم و لاكثرة المكذبین لهم من سابق سمی له من بعده او غابر عرفه من قبله (خطبه اول).»

و خداوند از فرزندان او انبیایی انتخاب كرد و از ایشان نسبت به وحی پیمان گرفت در وقتی كه بیشتر انسانها عهد و پیمان الهی را شكستند پس نسبت به حق خداوند جاهل شدند و برای او شریك قرار دادند و شیاطین آنان را از معرفت خداوند منصرف نمودند و ایشان را از پرستش او باز داشته پس خدای تعالی پیامبران خود را در پس آنان برانگیخت و ایشان را پی در پی فرستاد تا عهد و پیمان خداوند را كه جبلی آنان بود بطلبند و به نعمت فراموش شده یادآوری شان كنند و از تبلیغ با ایشان گفتگو نمایند و عقلهای پنهان شده را بیرون آورده بكار اندازند و آیات قدرت را به ایشان نشان دهند از آسمان برافراشته بالای سرشان و زمین گسترده زیر پایشان و معیشتها و چیزهائیكه زنده شان می دارد و اجلهائیكه نابودشان می نمایند و بیماریهایی كه پیر و فرسوده شان می كند و حوادث روزگار پیشآمدهای پی در پی كه بر آنها وارد می شود و خدای تعالی بندگان را از پیامبر فرستاده و یا كتاب نازل شده و یا برهان حتمی یا راه استوار محروم ننموده رسولانی بودند كه كمی یاران زیادتی مخالفین آنان را باز نداشت پیامبرانی بودند كه نام پیامبر آینده به آنان گفته شده و یا از بعد كه پیامبر قبلی او را معرفی كرد.

چند نكته در این سخن پیدا و هویدا می شود. كه همه به یك نوع سیاست گذاری ارتباطی برمی گردد:

1- این نكات بعد از یك نكته بیان شده است آن نكته این بوده است كه آدم چگونه خلق شده است و خلقت آدم بعد از خلقت فرشته بوده است كه آدم بعد از خلقت فرشته بوده است ولی مسجود فرشته ها جز شیطان واقع شده است پس انسان كه وارد اجتماع می شود و به انسان اجتماعی تبدیل می شود احتیاج به نخبگانی پیدا می كند كه راهنمای دیگران باشند و این نخبگان از دیدگاه امام علی (ع) پیامبران بوده اند.

2- سیر آمدن پیامبران این بوده است كه آنها در طول تاریخ آمده اند و فقط توحید را تبلیغ می كنند در طول زمان انسانها عهد خودشان را با خداوند كه بر اساس توحید بنا شده بوده عوض می كنند و اینجاست كه به خاطر این تبدیل عهد آنها به حق خداوند نادانی پیدا می كنند یعنی ارتباط آنها با خداوند دچار مشكل می شود و حق خداوندی كه پرستش او بطور واحد است دچار تغییر می شود و به دلیل آنها مشرك می شوند و برای الله شریك و مانند به وجود می آورند و شیاطین نیز سعی می كنند كه انسان را از معرفت خداوند دور كنند و سبب می شوند كه از عبادت خداوند روی گردان شوند.

پس این فرآیند ادامه پیدا می كند و باز خداوند پیامبرانی می فرستد تا آنها را به توحید برگرداند یا به فطرت اولیه خودشان و این حتی در باب آدم نیز تكرار شده و حرف خدا را فراموش كرد و غفلت از خداوند پس:

3- نكته دیگر آن است كه پیامبران به تناوب آمده اند و آمدن آنها بر حسب زمان خودشان بوده است یعنی آنها بر حسب زمانهای مختلف و پشت سر هم آمده اند پس اولا آنها بر حسب زمانی آمده اند پس زمان بسیار مهم است برای ابلاغ پیام و ثانیا آنها پشت سر هم آمده اند و انقطاعی صورت نگرفته است.

4- همه تكرار یك پیام می كرده اند و آن پیام فطرت یا توحید است پس پیام یكی است ولو اینكه صورت ارائه متفاوت باشد ولی پیام آن یكی است اما اینكه چرا متفاوت است به علت زمانهای متفاوت و اقتضائات زمان و مكان یعنی فرهنگ است چون زمان و مكان متفاوت و یا تاریخ و جغرافیای متفاوت فرهنگ متفاوت می آفرینند پس با توجه به فرهنگ های متفاوت است كه بایستی پیام توحید بیان شود پیام یكی است ولی بسترها متفاوت است پس پیامبران برای زیرورو كردن بستر شرك آلود بایستی دست به كار شوند آنچه شرك آلود است بایستی طرد و آنچه عادی است امضاء می شود پس برای اینكه پیام موفق شود بایستی محتوای پیام یكی باشد ولو با توجه به قتضائات فرهنگی.

5- اگر چه پیام واحد است و آن پیام فطرت یا توحید است ولی مكانیسم های آن قابل توجه است و آن اولا سعی در رساندن كلام خودش را دارد با هر چه وسیله فرهنگی قابل اعتماد و بایستی این تبلیغ حالت برهانی داشته باشد تا دیگر راهی برای آنها برای فرار بماند یعنی نفس تبلیغ بایستی طوری باشد كه برای آن حجیت پیدا كند.این امر چگونه محقق می شود؟

با باز كردن عقل آنها یعنی عقل آنها مشكل پیدا كرده است بایستی این عقل را آورد و به آنها نشان داد و یا عبارتی از ناخودآگاه به خودآگاه كشاند. و كار پیامبران نیز خودآگاه كردن عقل انسانی است.

چطور این خودآگاه كردن صورت می پذیرد؟

1- از راه توجه عالم فیزیكی مثل آسمان و زمین

2- زندگی اجتماعی

3- نگاه كردن به تاریخ و وقایع آن

4- از راه آینده نگری

5- از نظر مكانی و زمانی هیچ مكانی و هیچ زمانی از رسول و یا كتابی نازل شده و یا حجتی كه محكم باشد و یا یك راه مشخص و واضح، خالی نخواهد بود.

یعنی یا باید رسول باشد و یا كتاب و یا برهان عقلی و یا برهان عملی و اخلاق عملی بخوبی از این چهار مشق مطلب راههای ارتباطی رسولان روشن می شود.

یعنی بایستی اول رسول باشد و اگر رسول نباشد بایستی كتاب او باشد و اگر آن نباشد بایستی برهان عقلی و اگر او نباشد بایستی برهان عملی باشد. و این حالت سلسله مراتبی دارد.

6- این رسولان اگر یك نفر هم باشند از وظیفه خودشان كوتاهی نمی كنند یعنی واسطه های پیام تابع كمیت خودشان نیستند و از كثرت مخالفین خودشان نمی ترسند چون رسولان نوآوران فرهنگی توحید هستند مبارزه كردن با فرهنگ شرك آلود اولا سبب اندكی عدد آن خواهد شد و ثانیا زیاد شدن دشمنان آنان چون فرهنگ یعنی فرهنگ اكثریت جامعه.

7- آنها سعی می كنند كه پیامبر بعدی خودشان به آنها با اسم معرف شده و یا اینكه پیامبر آینده خودش را معرفی كند. یعنی اینكه خصلت فرآیندی آمدن پیامبران برای خود پیامبران معرفی می شود تا جای خودشان را دریابند تا بتواند تبلیغ خودشان و رساندن پیام خودشان در محل فرآیند روشن شود. چنانكه بسیاری از ارتباطی ها این سخن را سالها بعد گفتند. در مرحله بعد امام علی (ع) به تشریح وضیعت ظهور رسول الله (ص) اشاره می كند كه حاوی نكات بسیار مهم ارتباطی است.

«علی ذلك نسلت القرون و مضت الدهور و سلفت الاباء و خلقت الابناء. الی ان بعث الله سبحانه محمدا رسول الله (ص) لانجار عدته و تمام نبوته مأخوذا علی النبیین میثاقه، مشهورة سماته كریما میلاده و اهل الارض یومئذ ملل متفرقة و اهواء منتشره و طوائف متشتتة بین مشبه لله بخلقه او ملحد فی اسمه او مشیرالی غیره. فهداهم به من الضلالة و انقذهم بمكانه من الجهاله ثم اختار سبحانه لمحمد (ص) لقاءه و رضی له ما عند و اكرمه عن دار الدنیا و رغب به عن مقارنه البلوی فقبضه الیه كریما (ص) و خلف فیكم ما خلفت الانبیاء فی اممها اذلم یتركوهم هملا بغیر طریق واضح و لا علم قائم. كتاب ربكم فیكم مبینا حلاله و حرامه و فرائضه و فضائله و ناسخه و منسوخه و رخصه و عزائمه و خاصه و عامه و عبره و امثاله و مرسله و محدوده و وحكمه متشابهه، مفسرا مجمله و مبینا غوامضه، بین مأخوذ و میثاق فی علمه و موسع علی العباد فی جهله و بین مثبت فی الكتاب فرضه و معلوم فی السنة نسخه، و واجب فی السنه اخذه و مرخص فی الكتاب تركه و بین واجب بوقته و زائل فی مستقبله و مباین بین محارمه، من كبیر اوعد علیه نیرانه، او صغیر أرصد له غفرانه و بین مقبول فی ادناه موسع فی اقصاه... (خطبه اول).»

به همین ترتیب قرنها پدید آمد و روزگارها گذشت پدرها در گذشته و فرزندان بجایشان نشستند تا اینكه خداوند سبحان حضرت رسول اكرم (ص) را برانگیخت برای اینكه وعده خود را انجام دهد و برای اینكه پیامبری را به آن حضرت ختم نماید حالتی كه از پیامبران عهد و پیمان گرفته شده بود. پس علامت و نشانه های او شدت یافت موقع ولادتش گرامی و پسندیده بود و مردم در آن روز دارای مذهب های مشتت و بدعتهای زیاد و رویه های مختلف بودند گروهی خداوند را به خلقتش تشبیه می كردند و برخی در اسم او تصرف می كردند و جمعی به غیر او اشاره می كردند پس خداوند متعال به وسیله آن حضرت آن مردم را از گمراهی رهایی داد و به سبب شخصیت او آنان را از نادانی نجات داد. پس حق تعالی به آن بزرگوار مرتبه قرب و رحمت خود را عطا فرمود و مقام و منزلتی را برای احدی متصور نیست برای او پسندید و میلش را از دنیا به جانب خود متوجه گردانید و از مصیبت و بلاء رهائیش داده قبض روحش فرمود. درود فرستد خداوند بر او و آلش و در میان شما گذشت چیزی را كه پیامبران سلف در میان امت خویش گذاشتند زیرا پیامبران آنان را بدون راه روشن و نشانه صریح خود وا نگذاشتند آن حضرت هم كتاب پروردگار شما را در دسترس شما گذاشت و حلال و حرام و واجبات و عام و عبرتها و مثلها و مطلق و مقید و محكم و متشابه آنرا بیان كرد مجملهایش را تفسیر و مشكل هایش را آشكار نموده است. و مطالب كتاب و اثرات بر چیزی كه دانستن و یادگرفتن آن واجب است و چیزی كه برندانستن آن منعی نشده است و چیزی كه در آن وجوبش ثابت گشته و در سنت سخن و رفع آن معلوم گشته است و چیزی كه در وقت مخصوص واجب شده و در غیر آن وقت واجب نیست و آن كتاب بین چیزهایی كه حرام شده فرق گذارده است پس كسی كه گناه كبیره ای مرتكب شود او را عذابها و آتشها وعده داده و كسی كه گناه صغیره ای كند آمرزش را برای او مهیا نموده بر چیزی كه آن مورد قبول است و بسیار آن شایسته و پسندیده و تحمیلی هم نشده است.

چند نكته مهم در ارتباط با ارتباطات در این كلمات به نظر می رسد:

1- ارتباط تاریخ با انسان كامل یعنی تاریخ بر اساس انسانهای كامل به وجود آمده اند این انسانهای كامل در قالب پیامبران بودند كه تاریخ به معنای واقعی خودشان به وجود آورده اند. پس اگر انسانهای كامل نبودند از تمدنهای بشری خبری نبود و تمدنهای بشری بر اساس تعالیم این انسانهای كامل به وجود آمده اند. پس هویت تمدنهای بشری یك هویت دینی بوده است و تاریخ انسان به وسیله دینها ساخته شده است.

2- این تاریخ منتهی به دوران اسلام می شود و اسلام دین خاتم می شود كه كامل ترین دین در طول تاریخ بشری می باشد و دین ختم كننده تمدن بشری است كه كامل ترین انسان در طول بشر، پشتوانه آن می باشد پس عملا تمدن اسلامی بر اساس انسانی كامل یعنی امام معصوم (ع) تمدن بشری خواهد بود. پس چارچوب فلسفی ارتباطی اسلام بر اساس انسان كامل می باشد.

3- در دوره ظهور رسول الله (ص) كل زمینیان در وضعیت شرك آلود بوده اند و سرنوشت خودشان و راه خودشان را نمی دانستند یعنی یك نوع حیرت و گمراهی بر زمین حاكم بوده است و آمدن رسول الله با پیامی است كه جهت را نشان می دهد و حیرت را از بین می برد.

4- پیام رسول الله (ص) جهانی است چون تمامی زمینی های روی زمین را مورد خطاب قرار داده است.

5- با آنكه پیام یكی بود و آن توحید بود ولی دارای مقاومتها و تنوع پیامها بر اساس زمان و مكان بوده است ناسخ و منسوخ خاص و عام رهاشده و تعیین شده محكم و متشابه و مفسر و مفسر دارد.

در نهایت خطبه اول بحثی از حج فرموده است و حج یك نماد است یعنی یك نوع شعائر است كه در جهان این مراسم بی دلیل است و این حج سمبل توحید است یعنی هر چند پیام یكی است و واضح است ولی سمبل ها و مراسم ها در ارتباطات برای رساندن یك پیام واحد بسیار مهم است و نبایستی از نمادهای بسیار نجسمی برای رساندن پیامهای معنوی غفلت ورزید.

«و فرض علیكم حج بیته الحرام، الذی جعله فبلة للانام یردونه ورود الانعام و یاهون الیه و لوه الحمام و جعله سبحانه علامة لتواضعهم لعظمته. و اذعانهم لعزته و اختار من خلقه سماعا اجابوا الیه دعوته و صدقوا كلمته و واقفوا مواقف انبیائه و تشبهوا بملائكته المطیفین بعرشه یحرزون الارباح فی متجر عبادته و یتبادرون عند موعد مغفرته. جعله سبحانه و تعالی للاسلام علما و للعائذین حرما. فرض حجه و اوجب حقه و كتب علیكم و فادته فقال سبحانه و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من كفر فان الله غنی عن العالمین.»

حج یعنی اینكه انسان خودش را نبیند و فقط خدا را ببیند و هر كس خودش را به شدت اعتقاد به توحید به درجه انبیاء و موقف آنها برسانند. و گفته می شود كه حج و كعبه علم و پرچم اسلام قرار داده شده است یعنی نماد اسلام می باشد یكی از مهم ترین مسائل ارتباطی می باشد و اسلام با آنكه به توحید و پیام واحد اهمیت می دهد. باز به نمادها اهمیت اساسی می دهد و این منافات با توحید ندارد.

و باز امیرالمؤمنین بر انسان كامل به عنوان ارتباطات اسلامی نام می برد در خطبه دوم می فرماید:

«واشهدان محمدا عبدوه و رسوله ارسله بالدین المشهور و العلم الماثور و الكتاب المسطور و النور الساطع و الضیاء اللامع و المر لصادع ازاحة للشبهات و احتجاجا و بالبینات تحذیرا بالایات و تخویقا بالمثلات و الناس فی فتن انجذم فیها حبل الدین و تزعزعت سواری الیقین و اختلف النجر و تشتت الامر و ضاق المخرج و عمی المصدر فالهدی خامل و العمی شامل. عصی الرحمن و نصر الشیطان و خذل الایمان فانهارت دعائمه و تنكرت معالمه و درست سبله و عفت شركه. اطاعوا الشیطان فسلكوا مسالكه وردوا مناهله بهم سارت اعلامه و قام لواؤه، فی فتن داستهم باخفافها و وطئهم باظلافها و قامت علی سنابكها فهم فیها تأئهون حائرون جاهلون مفتونون فی خیر دار و شر جیران. نومهم سهود. وكحلهم دموع بارض عالمها ملجم و جاهلهامكرم.»

پس زمانی كه شك ها غلبه كرده و راهی برای ایمان وجود ندارد و شیاطین هدایت گر شده باشند و در بین مردم اختلاف حاكم باشد آنگاه است كه توحید یك پیام ارتباطی بسیار مؤثر خواهد بود كه توسط انسان كامل ارایه می شود و این انسان كامل است كه تاریخ را عوض می كند و مسیر تاریخ را تغییر می دهد پس انسان كامل است كه بالاترین پیام ارتباطی ادیان، یعنی توحید را ابلاغ می كند.

تا به حال آن چنان صریح در باب انسان كامل و حاكمیت آن در ارتباطات سخن نگفته بود ولی در قسمتی از خطبه دوم به این امر تصریح كرده است.

«زرعوا الفجور و سقوه الغرور و حصدوا الثبور، لایقاس بآل محمد (ص) من هذه الامة احد و لایسوی بهم من جرت نعمتهم علیه ابدا. هم اساس الدین و عماد الیقین الیهم یفی ء الغالی و بهم یلحق التالی. و لهم خصائص حق الولایة و فیهم الوصیة و الوارثة الان اذ رجع الحق الی اهله و نقل الی منقله.»

پس می گوید هیچ كس چه خوارج و چه غیرخوارج با انسان كامل یا آل محمد (ص) مقایسه نمی شوند آنها هستند كه منشاء هدایت و یقین و توحید هستند پس منشاء ارتباطی در جهت هدایت نیز همین انسانهای كامل می باشند. به همین دلیل در خطبه بعدی كه خطبه 3 یا شقشقیه است به كسانی كه حق را از انسان كامل در هدایت و سیاستگزاری ارتباطی در این جهت گرفتند اشكال می كند.

این خطبه كه خطبه سوم آن می باشد در آن آمده است كه: «اما و الله لقد تقمطها فلان و انه لیعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی. ینحدر عنی السیل و لایرقی الی الطیر فسدلت دونها ثوبا و طویت عنها كشحا و طفقت أرتای بین ان اصول بید جذاء، او اصبر علی طخیة عمیاء یهرم فیها الكبیر و یشیب فیها الصغیر و یكدح فیها مؤمن حتی یلقی ربه. فرایت ان الصبر علی هاتا احجی فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجا اری تراثی نهبا.»

او خودش را قطب و بسط آسیاب می داند كه علوم و معارف از او فیضان می كند و هیچ كس نیز به پای او نمی رسد كامل یعنی انسان كامل یعنی قطب و بسط آسیاب خلقت و بر فراز خلقت.

پس اگر بخواهیم امور درست بر اساس خودشان حركت كند بایستی انسان كامل را در مكان خودش قرار دهیم همانطور كه در فرازی از این خطبه می گوید:

«اما والذی فلق الحبة و براء النسمة لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذالله علی العلماء ان لایقاروا علی كظة ظالم و لا سغب مظلوم لا لقیب حبلها علی غاربها.»


انسان كامل خود دارای تعهد كمك در مبانی ارتباطات اسلامی روشن می شود و اینكه اوست كه می تواند توحید كه پیام تاریخ انبیاء (ع) بوده است را به انسانها ابلاغ كند و برساند همچنان كه در ارتباطات می باشد چون معنای توحید بطور اعظم آن در او تجلی یافته است پس اوست كه می تواند نمادهایی را خلق كند كه این معنا را به دیگران برساند توحیدی كه هم در مرتبه ذات باشد هم صفات و هم افعال.

به همین دلیل است كه در خطبه چهارم نهج البلاغه دوباره همین مطالب را بیان می كند.

«بنا اهتدیتم فی الظلماء و تنسمنتم العلیاء و بنا انفجرتم عن السرار.»

موقعی كه در تاریكی و نادانی بودید به سبب ما هدایت شدید و بهه راه راست قدم نهادید و بر كوهان بلندی سوار شدید و به واسطه ما از تیرگی شبهای آخر ماه داخل روشنایی صبح گردیدید.